برگ خزان

دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم از چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم

برگ خزان

دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم از چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم

بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس
یه چند وقتی شده که بی هدف می دوم, پر از شک, پر از اشک, پر از تردید, ترسان از دستان تقدیر...
نمی دونم چرا تصمیم گرفتم افکارم رو مکتوب کنم... نمی دونم چقدر بر این تصمیم استوارم شاید بخاطر اینه که وقتی می نویسم حس می کنم نوشته ها به واقعیت نزدیکتر می شوند یا اینکه بهتر می تونم در موردشون تفکر و یا تصمیم گیری کنم, خیلی مطمئین نیستم ولی فعلا به تصمیمم اعتقاد دارم.

پ.ن: نمی دونم چقدر از باور های ما, مثل این مورد, تنها و تنها پناهگاهی که دارن قلب و دلمون هستند, شاید باید بهشون اعتماد کرد.

بایگانی
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تفکر» ثبت شده است

مشکل اصلی ما در گفتگو ممانعت زبان از تفکر، ساده سازی تفکر و گرفتار کردن اندیشه در چارچوبهای زبانی است.

 زبان خانه فکر است و عادت های زبانی گاهی تبدیل به عادت های فکری می شوند، گاهی چهارچوب زبانی باعث می شود که ما در یک گفتگو یا استدلال یا مجادله به جای اینکه به حقیقت پی ببریم و در اثر گفت و شنود به درک یک حقیقت برسیم، اسیر چهارچوب های زبان بشویم و ناخواسته باوری را بپذیریم که دلایل زیادی در مورد درستی آن وجود دارد. ضرب المثل ها و تکیه کلام ها و اصطلاحات رایج در جامعه، گاهی چنان قدرتمند هستند که مانع تفکر می شوندهمین باعث می شود که بسیاری افراد، به جای اینکه به کنکاش در حقیقت بپردازند و آن را بپذیرند، در اسارت زبان و عقایدی که به تکیه کلام و مثل بدل شده، کاملا برخلاف آنچه فکر می کنند، باور بیاورند.

شاید فکر کنید این موضوع هرگز نمی تواند آنقدر جدی باشد که

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۳ ، ۱۴:۵۱
محمد حسین علیزاده